چهارشنبه ۳۰ آذر ۰۱
داشتم «سای»ای رو تصور میکردم که خودشه. پیش همه کام اوت کرده. همه پذیرفتنش. ظاهرش چیزیه که میخواد. و با همهی گرفتاریها و بدبختیهاش خوشحاله چون اون میتونه خودش باشه.
و این روز خیلی دوره. شاید اصلاً وجود نداشته باشه.
داشتم «سای»ای رو تصور میکردم که خودشه. پیش همه کام اوت کرده. همه پذیرفتنش. ظاهرش چیزیه که میخواد. و با همهی گرفتاریها و بدبختیهاش خوشحاله چون اون میتونه خودش باشه.
و این روز خیلی دوره. شاید اصلاً وجود نداشته باشه.