Maze in the Mirror

please don't give up on me

45

آخرین‌بار که برای دیت برنامه‌ریزی کردم ۳-۴ سال پیش بود. از قبلش کلی استرس داشتم. موقع چیدن برنامه، اینکه کجاها بریم، کجا غذا بخوریم، بعدش چی‌کار کنیم و این‌ها هم کلی استرس داشتم. حتی یه جایی رو که تا حالا نرفته بودم رو رفتم از قبل که وقتی می‌ریم دیت مشخص نشه بلد نبودم اونجا رو. وقتی هم که موقع دیت شد کلی استرس و وحشت داشتم. از اینکه خراب کنم. از اینکه خوشش نیاد. بار روانی زیادی روم بود. گند زدم. خیلی گند زدم. حالا باید دوباره انجامش بدم و ترس و وحشت دوباره من رو فرا گرفته.

۰ ۰

44

فهمیدم حتی قبل از من رو سه-چهار نفر دیگه هم کراش داشته و حتی کانفس کرده بوده و چه می‌دونم از این حرفا. بیشتر از قبل اینسکیور شدم. فکر کنم اون‌قدرا هم خاص نبودم و نیستم. :))

۰ ۰

43

از اونجایی که خیلی بی‌پولم تو فکر بودم به جای حلقه‌ی طلا، حلقه‌ی نقره بگیرم و ازش خواستگاری کنم. بعداً فهمیدم واسه خودش و اکس قبلیش از خفن‌ترین و گرون‌ترین طلافروشی شهر حلقه‌ی طلا خریده بوده. می‌دونم باباش پولش رو داده ولی خب در هر صورت دلم از این شکست که من هیچی نیستم و نمی‌تونم واسه کسی که دوستش دارم خرج کنم. بدتر از اون از خانواده‌م هم نمی‌تونم قرض بگیرم. درنهایت بیخیال این قضیه شدم. 

۰ ۰

42

فکر کن تو عمرت راجع به چیزی که ازش سر در نمیاری اظهار نظر نکنی ولی وقتی موقعی می‌شه که یه چیزی حالیته و می‌خوای درباره‌ش نظر بدی ساکتت کنن.

۰ ۱

41

دلم می‌خواد برگردم. دلم می‌خواد همه‌ی چیزایی که این چند وقت تو گلوم گیر کرده و بیرون نمیاد رو بیرون بریزم، ولی هرکاری می‌کنم نمی‌تونم. تو ذهنم همه‌ی حرفارو مرور می‌کنم ولی وقتی به تایپ‌کردنشون می‌رسه ذهنم پاک می‌شه.

۰ ۱
At the end of the maze
At the end of the maze
Across the mirror over there
Please find me please
Please don’t give up on me

موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان