Maze in the Mirror

please don't give up on me

31

ناراحتم. می‌خوام تو خودم مچاله شم. جوری که انگار هیچ وقت وجود نداشته‌م.

۰ ۰

30

داشتم «سای»ای رو تصور می‌کردم که خودشه. پیش همه کام اوت کرده. همه پذیرفتنش. ظاهرش چیزیه که می‌خواد. و با همه‌ی گرفتاری‌ها و بدبختی‌هاش خوشحاله چون اون می‌تونه خودش باشه.

و این روز خیلی دوره. شاید اصلاً وجود نداشته باشه.

۰ ۰

29

کاش یکی میومد و منو می‌کشت.

۰ ۲

28

افسردگی یه دریاست. یه اقیانوسه. 

و آدم افسرده تو این دریا در حال غرق‌شدنه. در حال دست‌وپازدنه. نمی‌دونه کجاست. نمی‌دونه چطوری خودش رو نجات بده. تنها چیزایی که احاطه‌ش کرده‌ن یه آسمون آبیه و یه دریای بی‌انتها.

زمانی که اون آدم تو این اقیانوس پهناور یه تیکه چوب شناور پیدا می‌کنه که بهش چنگ بندازه و پناه ببره، زمانیه که حال روحی آدم افسرده کمی به ثبات می‌رسه. و به محض اینکه طوفان بشه، دوباره می‌ره سر خونه‌ی اول که یعنی دست‌وپازدن.

کسی که تو دریا گم شده یا باید خودش رو به خشکی برسونه یا کسی نجاتش بده.

من هرچقدر تلاش می‌کنم نمی‌تونم خودم رو به خشکی برسونم و همه‌ش غرق می‌شم. تو می‌تونی نجاتم بدی؟

۰ ۰

27

دنیا به آدمی مثل من نیاز نداره. کاش به‌جای بقیه که پر از زندگی، شادی، امید و آرزوهای قشنگن می‌مردم. کاش از عمرم کم می‌شد و به بقیه اضافه می‌شد. کاش... .

۱ ۰
At the end of the maze
At the end of the maze
Across the mirror over there
Please find me please
Please don’t give up on me

موضوعات
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان